-
کنکور
شنبه 30 آذر 1392 10:57
نمی دونم چرا احساس می کنم لحظه های این روزای من ارزش مرور کردن و در میان گذاشتن ندارند. رنگ و لعاب این روزای من خیلی پردیده سهم و سزای من از زندگی رنج و فریبه شعر هم دارم می گم. بگذریم. یه دو سه ماهی تلاش در حد بضاعتم را کردم و آزمونش را دادم و باز به یادم آمد که این آزمون که اسمش را کنکور گذاشتند، یکی از بزرگترین...
-
عذر کمرنگی من تا زمستان
چهارشنبه 29 آبان 1392 16:27
سعی دارم منبعد در این مجال یادداشتهای روزانه ام را با هر آنکس که بیند و خواند در میان بگذارم اما عذر مرا بپذیرید که تا اوایل دیماه بدلیل کمبود زمان و مشغله فراوان کمرنگ باشم. اگر می آموختم چگونه زمان و ذهنم را نظم دهم و دلبستگیهایم را قربانی روزمرگیهایم نکنم چقدر عالی می شد. اما متاسفانه تا کنون موفق به این کار نشدم و...
-
نقاب
یکشنبه 26 آبان 1392 13:41
به زوال دل ایمان دارم که در تن سرد آینه، صدای صادقانه ی شکستن مسکن دارد و مرا به باران تشنه، به جاده ای سراب ندیده معرفی می کند . اینجاست که نقاب را معنا می کنم و به دروغ بی پروای تو پناه می آورم .
-
مسلخ
یکشنبه 26 آبان 1392 13:13
از بودن هیچ عایدی ندارم، این را لحظه های هنو زِ بر باد رفته می آموزند. آه ای تمام سهم ناچیز من از تولد با بوی مرگ آمیختة هستیم، ای درک بیهو ده ی تشنگی، تلخی سرشته بر پیکر عریانتان را می بوسم و مرگ تمامی من را ارمغانتان می دهم . شاید شما نیز به زوال ایمان و باوِر رویش دوباره، به اندازه من ایمان دارید ، که اینچنین تلخ،...
-
بهانه آغاز
یکشنبه 26 آبان 1392 11:47
توصیه دو عزیز سبب تمایل من به ثبت گاهنوشتهایم بر صفحات وبلاگ پیش رو گردید. من بدنبال حقیقتم و تا زنده ام از آن دست نمی دارم. من معتقدم در نهایت، حقیقت هستی، از راه تفکر و تلاش زمینی و علمی بشر، محکوم به رسواییست و امید دارم در آن زمان نیز سهمی از کشف و ضیافت آن داشته باشم. امروز مصمم به ثبت و به اشتراک گذاری نظرات و...
-
امید
چهارشنبه 3 شهریور 1378 15:00
به پنداره شب سرد و ناامید از صبح شدن زمستان، چه گستاخانه و خاموش، گرمای ظهر داغ تابستان آرمیده و با نیشخندی، همه فضیلت پر غرورش را به تباهی کشانده است. حتی فضیلت نیز، مغموم دروغ بودنش هست و غرور با تنی لرزان و چشمانی نگران به فردا می اندیشد و هر لحظه همچون چادر مادربزرگ بوی مرگ می دهد. آینه ها به سرخی غروب، چهره زشت...
-
آینه
چهارشنبه 3 شهریور 1378 15:00
آینه شکستن نمی دانم، بلکه آینه ای تازه می آفرینم که هرگز دروغ گفتن نداند و حقیقتی شیرین و زیبا را با من نجواگر باشد.